سلام
...اما دو سه نقطه کمی حالم خراب است
ببین حتی خطوط نا مه ام پر اظطراب است
مپرس از حا ل و روزم خسته روح و بی قرارم
کویری دور تنهایم که دستم دور از آب است
خودم را لابه لای عا بران گم کرده ام باز....
در این شهری که هر کس چهره اش پشت نقاب است
به کی با ید بفهمانم که دلتنگم برایت؟
که اینجا زندگی سرا پایش عذاب است
هوا اینجا مه آلود و همیشه تکه ای ابر
لجو جا نه به فکر چیرگی بر افتاب است
تو را تا نا مه ی بعدی به شدت دوست دارم
تو را که چشم هایت آمیزه ای از شر و شراب است
خداحافظ برایم نامه ای بفرست و عکسی
که شا ید باورم شد چشمه ای در پیچ و تاب است.

نظرات شما عزیزان:
نویسنده : soheil